کد مطلب:326782 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:305

حروف حی
اصطلاح حروف حی ساخته ی سید باب است و طبق بازی اعداد و حساب حروف كه در نزد باب و پیروانش اهمیت فراوانی دارد «حی» مساوی است با 18 (ح مساوی 8 به اضافه ی ی مساوی با 10) یعنی هیجده نفر و این اشخاص عبارتند از:

ملا حسین بشرویه كه شرح حالش در متن و توضیحات آمده است و در یكی از جنگهای قلعه ی طبرسی، به تیر تفنگ عباسقلی خان لاریجانی یا آقا محمد حسن لاریجانی و كریم خان اشرفی به خاك هلاك افتاد.

محمد حسن بشرویه نیز در شیخ طبرسی بود و پس از هلاك ملا حسین، سمت ریاست جنگی بابیه و لقب ساختگی «سید الشهدا» و «عماما سبز» او را به ارث برد و در جزو قلعگیان به قتل رسید. او و
برادرش، زن نگرفتند و اولادی نداشتند. خواهرشان هم زن شیخ ابوتراب اشتهاردی بود.

محمد باقر پسر خال (دائی) ملاحسین و همیشه همراه او بود. به وسیله ی ملاحسین به مذهب باب آلوده شد و در حركت به مازندران نیز حضور داشت و هم در آن سفر كشته شد.

ملا علی بسطامی از شاگردان سید كاظم رشتی بود و كمی بعد از ملاحسین به شیراز رسید و وقتی سید علی محمد، مریدان اولیه ی خود را برای تبلیغ به اطراف فرستاد، ملا علی به طرف عراق عرب رفت و در آنجا به مناسبت اقوال و افعال كفر آمیزش كه از حدود قانون مقدس اسلام خارج بود، به زندان افتاد و شش ماه در زندان بود و بالاخره معلوم نشد كه مآل كارش به كجا رسید. گویا در حین انتقال از بغداد به استانبول بیمار شده در گذشت یا گماشتگان دولت عثمانی سر بنیستش كردند.

ملا خدا بخش قوچانی كه نام ملا علی بعدها به خود گرفت.

ملا حسن بجستانی كه از سایرین عاقلتر و سعادتمندتر بود، زیرا به زودی از باب برگشت و توبه نمود و بار دیگر به ذیل عنایت اسلام متوسل گردید و بدین دستور رفتار كرد كه:

بازآ بازآ هر آنچه هستی باز آی

گر كافر و گبر و بت پرستی باز آی

این در گه ما، در گه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شكستی باز آی

سید حسین یزدی شرح حالش گذشت. او منشی و نویسنده ی باب
بود و در زندان ماكو و چهریق همه جا باب را همراهی كرد. اما در تبریز به روی باب تف انداخت و توبه كرده از مرگ نجات یافت. ولی بار دیگر در طهران، در سوء قصد شوال 1268 جزو بابیه دستگیر شده به قتل رسید. پدر او هم به نام سید احمد، بابی بود و برادر او محمد علی هم در قلعه ی طبرسی بود و گلوله ی توپ سر او را از بدن جدا نمود.

میرزا محمد روضه خوان یزدی بعدها از ترس خود را شیخی معرفی كرد و با خاندان حاج محمد كریم خان وصلت نمود.

ملا جلیل ارومی در قلعه ی شیخ طبرسی بود و همان جا كشته شد.

ملا یوسف اردبیلی وی برای تبلیغ بساط باب به كرمان رفت. ولی مواجه با مقاومت شدید مرحوم حاجی محمد كریم خان شد و كاری از پیش نبرد و از آن پس در شهرهای مختلف مشغول تبلیغ گردید تا این كه قضیه ی شیخ طبرسی پیش آمد و وی بدان جا رفت. اما گرفتار لشكر اسلام شد و آنان چون وی رامی شناختند محبوسش داشتند. ولی در آن شب شوم كه قوای ملا حسین بر لشكر اسلام شبیخون زدند، وی آزاد شده به قلعه رفت و هم او بود كه به همراهی سید رضا با مهدی قلی میرزا قول و قرار تأمین گذاشتند. اما در جزو دیگران سرانجام كشته شد.

ملا محمود خوئی نیز در طبرسی كشته شد. برادر او ملا مهدی هم اول از شاگردان سید كاظم رشتی و سپس از گروندگان
به باب بود.

ملا احمد مراغی او نیز از مقتولین بابیه در قلعه و در ابتدا از شاگردان سید رشتی بود.

میرزا محمد علی قزوینی از اولین كسانی است كه از جاده ی حقیقت منحرف شده در دام شیادان افتاده است. خواهر طاهره به نام مرضیه در ازدواج وی بود. پدر میرزا محمد علی موسوم بود به حاج عبدالوهاب قزوینی. میرزا محمد علی در قلعه ی شیخ طبرسی كشته شد.

میرزا هادی پسر ملا عبدالوهاب قزوینی برادر بزرگ میرزا محمد علی است. ولی در جنگ و جدال وارد نشده سالها در قزوین بود.

ملا باقر تبریزی مأمور تبلیغ در ایران و عراق بود و عمری دراز یافت.

طاهره معروف به قرة العین كه شرح زندگانی و حیات پر شر و شورش در طی مقاله ای پس ازین سطور خواهد آمد و او تنها كسی است كه از حروف حی كه سید باب را ندیده.

قدوس نامش محمد علی بار فروشی است كه شرح حالش كم و بیش در متن و حواشی و توضیحات آمده. وی بی نهایت مورد احترام بابیه ی اولیه بود به طوری كه حاجی میرزا جانی مقام او را از باب هم برتر و والاتر شمرده است. وی بسیار جوان و از شاگردان سید كاظم رشتی بوده و در هنگام گرویدن به باب 27 سال داشته. باب پس از فرستادن اتباع خود به
قصد تبلیغ به اطراف، خود تنها با او به سفر مكه رفت. در بازگشت ازین سفر نه ماهه بود كه قدوس با دو نفر دیگر را حكمران شیراز مهار نموده در شهر گرداند و باز همین شخص بود كه به كرمان برای تبلیغ حاجی كریم خان رفت و باز همین شخص بود كه در وقایع بدشت و خراسان و مازندران خمیر مایه ی فتنه بود.

این هجده نفر یا به اصطلاح حروف حی (مساوی 18) با خود باب می شود 19 یعنی واحد اول.